جدول جو
جدول جو

معنی کل گشتن - جستجوی لغت در جدول جو

کل گشتن(رَ نِ / نَ دَ)
کل شدن. کچل شدن. بی مو شدن سر:
دید پر روغن دکان و جاش چرب
بر سرش زد گشت طوطی کل ز ضرب.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گم گشتن
تصویر گم گشتن
گم شدن، ناپدید شدن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ دی دَ)
کم گردیدن. کم شدن:
کم نخواهد گشت دریا زین کرم
از کرم دریا نگردد بیش کم.
مولوی.
ز قدر و شوکت سلطان نگشت چیزی کم
ز التفات به مهمان سرای دهقانی.
(گلستان).
به مرگ خواجه فلان هیچ کم نگشت جهان
که قایم است مقامش نتیجۀ قابل.
سعدی.
و رجوع به کم شدن و کم گردیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از در گشتن
تصویر در گشتن
اعراض نمودن، ابا نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رد گشتن
تصویر رد گشتن
قبول نشدن، مردود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دال گشتن
تصویر دال گشتن
خمیدن، خم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامل گشتن
تصویر کامل گشتن
کامل گردیدن: هنگتیدن رسا گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
مفقود شدن، از راه خود به بیراهه افتادن: راستی موجب رضای خداست کس ندیدم که گم شد از ره راست. (گلستان)، ضایع شدن تباه گشتن، نابود گشتن، یا گم شو، دور شو از نظرم غایب شو، دشنامی است که بدان رفتن مخاطب را خواهند: دختره بی شرم برو گم شو میخواهی لک روی دخترم بگذاری ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل گشتن
تصویر لعل گشتن
سرخ رنگ شدن، رنگ سرخ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثل گشتن
تصویر مثل گشتن
داستانی شدن بر سر زبان ها افتادن مثل شدن: و این سخن مثل گشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکال گشتن
تصویر نکال گشتن
کیفر یافتن مالش یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ول گفتن
تصویر ول گفتن
سخن بیهوده و بی معنی گفتن حرف مفت زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گم گشتن
تصویر گم گشتن
((~. گَ تَ))
گم شدن، گم گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گل گفتن
تصویر گل گفتن
((~. گُ تَ))
حرف نیکو و به جا گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
Understate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
sous-estimer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
과소평가하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
কম মূল্যায়ন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
ประเมินต่ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
kudharau
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
küçümsemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
過小評価する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
低估
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
להמעיט בערך
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
nie doceniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
meremehkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
कम आंकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
onderschatten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
sottovalutare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
subestimar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
недооцінювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
преуменьшать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
untertreiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
subestimar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کم گفتن
تصویر کم گفتن
کم سمجھنا
دیکشنری فارسی به اردو